غزل عشق

دل نوشته های یه دانشجو

غزل عشق

دل نوشته های یه دانشجو

غزل عشق

منو ریل خدا

جمعه, ۶ بهمن ۱۳۹۱، ۱۰:۴۴ ق.ظ

 

میگن قراره توشهرمون یه منوریل بزنن که شمال شهر رو وصل به جنوب ( پردیسان) کنه.

 اهالی پردیسانم دوست دارن این اتفاق هرچه سریعتر بیافته، چون راحتن، به شهر نزدیکتر می شن، رفت وآمدشون آسون می شه ،خونهاشون گرون می شه، دیگه اونایی که توشهر می شینند به اهالی پردیسان فخر فروشی نمی کنند که وای چطوری اونجا زندگی می کنید اونجا اصلا امکانات نداره زندگی سخت می شه و از این حرفا.

 دیگه کسی از دوری راه نالان نیست، مردم پردیسان  سعی می کنن هرشب جمعه حرم برن .

خونه اقوامشون بیشتر میرن پارکای سطح شهر رو میرن خلاصه زندگیاشون از این رو به اون رو میشه البته همه اینا بستگی به این داره که کی این راه ارتباطی وصل شه و دولت هزینه کنه و این منوریل رو زودتر راه بندازن...

آره خدا جونم حکایت زندگی ما هم شده مثل همین راه انداختن پروژه منوریل شهرمون... 

اگه پل ارتباطی ما تاخونت وصل شه، اگه دستمون رو بزاریم تو دستت، اگه دیگه دنبال گناه نریم، اگه رابطمون رو با تو قوی کنیم، اگه عبادتت رو بکنیم، اگه نمازامون رو با حضور قلب بخونیم، اگه یه لحظه از یادت غافل نشیم،وهزاران اگه دیگه  اونوقت سوار منوریلی شدیم که  ما رو مستقیم در خونت پیاده می کنه دیگه خبری از دوری راه وسنگینی گناه و شرمندگی و...نیست .

 اگه اینطوری بشه یه پل ارتباطی زدیم بُتونی که نه سیل ناامیدی و نه زلزله ترس و نه غفلت و نه و....بتونه خرابش کنه.

می بینی خدایا چه دنیاییِ  آدما اینقد با این دنیا و چند صباحی که قراره دَرِش زندگی کنند، انس گرفتن که یادشون رفته این اومدن یه رفتنی هم داره، این سلام یه خداحافظی داره ، این دلبستگیی یه دل کندنی هم داره ،

طفلکیا فکر کردن این دنیا دائمیِ و دیگه تو هم یادت میره که زنگ پایان دنیا رو بزنی و ما هم با این دنیا حال می کنیم برا همیشه برا خودمون بریز بپاشی کنیمو ...

قیامتم برامون شده یه افسانه، یا بهتر بگم یکی از داستانهای شیرین شاهنامه که فردوسی مرحوم یادش رفته بوده بنویسه و خلاصه به نسل های آینده که ما باشیم واگذار کرده...

البته می گن شاهنامه آخرش خوشه ولی برا ما که قیامت رو شاهنامش کردیم، افسانش کردیم،  برای ما هم خوشه ؟ البته این خدایی که من توصیفشو شنیدم بعید نیست برا ماهم ...

خدایا یه وقت فکر نکنی دارم کفر میگم، بابا این دنیا همینه، هر چی بیشتر میگذره ما آدما به جا اینکه عبرت بگیریم، به جا اینکه از فرصتهامون استفاده کنیم و... روز به روز داریم بدتر میشیم که بهتر نمی شیم.

اجازه بده خدایا یه چیز بگم فقط خواهشا ازم دلگیر نشو چون یه ذره حرفم ... خدا یا گاهی وقتا که به صبرت فکر می کنم به اینکه می بینی بندِهات تندتند از اول صبح تا آخر شب گناه می کنن، چطور خشمت رو سرشون خالی نمی کنی؟ نه تنها خشمگین نمی شی حتی بهشون عنایتم می کنی! گره از مشکلشون باز می کنی! آبروشون رو حفظ می کنی و...

 بابا یه زهرچشمی بمون نشون بدی تا حواسامون جمع شه همچین بد نیستا، هی خوبی، هی خوبی، چه خبره ؟ خودت بگو تو این دنیا مهربونتر از مادر کسی داریم؟

مامانایی که خیلی خیلی مهربونن وقتی از بچه هاشون ناراحت می شن بار اول و دوم نه ولی بار سوم همچین می زنن که دیگه بچه نتونه از جاش بلند شه  ، تو چه جور خدایی هستی که همه جور خیانت و جنایتو گناه و... می بینی ولی ...

آخ یادم رفت خدا جونم، ببخشید، یادم نبود که به حضرت داود چی گفتی؛ یادم رفت که گفته بودی حبلٌ من ورید، یادم نبود که گفته بودی مهربونی من از مادر بیشتره، وای وای که همین خوبیات رویِ ما بندهات رو زیاد کرده

 گاهی وقتا که میرم توفکر، مثل الان با خودم میگم خدای به این خوبی و مهربونی چرا جهنم رو آفرید؟

 اونکه همه بندهاش رو دوست داره چطوری دلش میاد تو اون آتیشایی که وصفش دل آدم رو می لرزنه ما رو بسوزونه، خدایا نکنه جهنمت اَلَکیه، برا اینکه ما رو بترسونی،؟ هان ؟یا نه جهنمو أعمال خود ما می سازه؟ به عبارتی اگه خوب رفتار کنیم بهشت خوبی ساختیم و اگه بد رفتار کنیم جهنمِ وحشتناکی از همین حرفایی که منبریا میگن...؟

خدا خدا خدا ، خیلی دوست دارم، خدای خوبم تو تنها کسی هستی که می تونم راحت باش حرف بزنم، این جور حرفا رو انگار فقط خودت باید شنوندش باشی. این رو با تمام وجودم میگم وقتی برات می نویسم هیچ محدودیتی تو بیانِ احساسم ندارم، حس می کنم پابه پای من داری نوشته هامو می خونی، حتی اونجایی که حالم منقلب می شه خودمو تو آغوشت حس می کنم، ولی یه چیزی هم هست اینکه وقتی گناهام یادم میاد شرمندگیم باعث میشه که ...

 

 

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۱/۱۱/۰۶
علی رضا

نظرات  (۳)

سلام
خوندم.زیبانوشتی
قلم روونی داری.
امیدوارم موفق باشی
پاسخ:
سلام. شما لطف داری ولی اگه خودت رو معرفی می کردی خوشحال می شدیم.
خیِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی خــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی زیبا و محشر نوشتی. آفرین
استفاده کردیم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی