با تاخیر ولی با ی عالمه چرا؟!
سلام بی مقدمه:
چرا این روزها هر کی رو که می بینی دلگیره؟!
چرا بیشتر آدما دوس دارن تو لاک و خلوت خودشون باشن؟
چرا هیچ کی دیگه حوصلۀ کسی رو نداره؟!
چرا دوستی ها رنگ عوض کردن؟!
چرا ظاهر آدما با باطنشون خیلی فرق داره؟!
چرا افسردگی مهمون دل ها و خونه هامون شده؟!
چرا همه فکر می کنن تنهان ؟!
چرا صبر و حوصلۀ آدما کم شده؟!
چرا بداخلاقی و پرخاشگری جای محبت و عاطفه رو گرفته؟!
چرا بعضیامون زیرآب زن شدیم؟!
چرا بعضیا فقط بلدن بنالن و سال به دوازده ماه آدم رنگ خندشون رو نمی بینه؟!
چرا فکر می کنیم همه اطرافیانمون دو رو شدن ؟! یا واقعن شدن؟!
چرا فقط ما خداپرستیم و بقیه کافر و بت پرستن؟!
چرا هی دوست داریم دیگران رو تخریب کنیم و خودمون رو بالا ببریم؟!
چرا ریاکاری این روزا خیلی مُد شده؟!
چرا دیگه آدما با هم صمیمی نیستن؟!
چرا درک و ظرفیت آدما کم شده؟!
چرا همه فک می کنیم که حق مطلقیم و بقیه دارن اشتباه می کنن؟!
چرا دوست داریم فقط خودمون رو اثبات کنیم؟!
چرا شنیدن حرف حق تلخه؟!
چرا انتقاد پذیریمون کم و حتی به زیر صفر رسیده؟!
چرا این روزا کتک زدن به بچه هامون شده تنها راه تلخیه شدن و تلافی این و اون رو در اوردن؟!
چرا همه تا وقتی که پول داری رفیقتم شدن؟!
چرا هی دِر و دِر برای اینکه از این و اون کم نیاریم دروغ می گیم؟!
چرا هی برای هم کلاس میایم؟!
چرا بعضیامون فکر می کنیم که خیلی حالیمونه در حالی که تبل توخالی هستیم؟!
چرا تا وقتی متواضع و خوش برخوردی همه می زنن تو سرت وقتی مغرور شدی همه می شن چاکرت؟!
واقعن چرا؟!
با تاخیر آپ شدم اما یا ی عالمه "چرا؟!"
منتظر کامنت های زیبای شما عزیزان در جواب همه این چراها و خیلی چراهای دیگه ذهن خودم و خودت هستم.