هدف
اگه همه ما هدفمون رو در مورد زندگی ، آیندۀ شغلی، ادامه تحصیل و ازدواج و ... مشخص کنیم و به عبارتی یه زندگی هدفمندی داشته باشیم دیگه تو ابتدائی ترین تصمیم زندگیمون لنگ نمی زنیم و منتظر امدادها دیگران و دخالتهاشون نمی شینیم.
وقتی من نوعی، یه زندگی هدفمند برای خودم طراحی کنم و بدونم این چند صباحی که می خوام تو این دنیا زندگی کنم چه مسئولیتی به گردنم هس ، دیگه هیچ وقت احساس پوچی و افسردگی نمی کنم؛ مأیوس و نا امید نمی شم، بلکه برعکس سعی می کنم از تمام فرصتهام بهترین استفاده رو بکنم تا دیگه جایی برای یأس و ... نباشه.
ماها که زود مأیوس می شیم و گاهی حس می کنیم که افسردگی جز ما آشنای دیگه ای نداره و فقط تو دل ما خونه کرده و به این زودی ها هم بیرون برو نیس، اگه بشینیم، خوب به اهدافمون و توانمندیهامون و یا نه اصلا به چیزای مثبت فکر کنیم ، هیچ وقت کسلی و نا امیدی تو کوچۀ دلمون وارد نمی شه چه برسه به این که بخواد برای مدت طولانی مهمون دلامون بشه.
وقتی هدفت رو از زندگیت مشخص کردی، حالا مسئولیتت سنگین تره ، باید قدم برداری و شروع به حرکت کنی و برای رسیدن به اون نقطۀ اوج کمر همت ببندی و از تکاپو باز نایستی، و شاداب تر و پر انرژی تر از همیشه حرکت کنی.
به نظر من آبهای افسرده تبدیل به لجن زار می شن، به دلیل اینکه هیچ حرکتی ندارن و مکانشون محدوده و نمی تونن به دریا متصل بشن، افسرده می شن و کم کم می شن لجن زار و دیگه حتی کسی نمی تونه از یه قدمیشون رد شه و بوی بدشون نمی زاره که کسی از وجودشون لذت ببره.
ولی زمانی که کنار ساحل می شینی، ابهت دریا با اون عظمت و موجهای باشکوه و پر تلاطم، وجودت رو فرا می گیره، دیدن این صحنه های زیبا ، برات لذت بخشه و بهت انرژی می ده. مثلا اگه یه نویسنده ای باشی که برای نوشتن متن مورد نظرت ذهنت هنگ کرده و از گنجینه لغاتش نمی تونی یه جمله زیبا باب دلت بنویسی با دیدن این امواج خروشان که شن های ساحل رو کنار می زنن و تا زیر پات می یان، چنان نشاط و طراوتی به عمق روح و جسمت بخشیده می شه که حس می کنی ذهنت از اسارت آزاد شده و می تونی ده ها جمله زیبا و پُر مفهوم بنویسی و روحت رو از اسارت ابهام ها و ایهام ها رها کنی و به گنجینه لغات ذهنت بسپاری و هرچه می خواهد دل تنگت بنویسی...
آدمهایی که سرشار از انرژی مثبتن و زندگی هدفمندی
دارن و مدام در تکاپو هستن، مصداق همین دریا هستن؛ که وقتی کنارشون بشینی هر چند
ناامید و خسته باشی، بازم طراوتشون وجودت رو فرا می گیره و آنچنان پتانسیلی بهت می
دن که اون لحظه می تونی قشنگ رو زانوهات بایستی و غم و افسردگی رو زیر پات لِه کنی
و بلند فریاد بزنی که منم می تونم...
***
خداوندا بفریاد دلم رستو یار بیکسان مو مانده بیکس همه گویند طاهر کس نداره
خدا یار مو چه حاجت کس
***